بچه های دانشگاه غیر انتفاعی زرندیه -
دنيا چيز بدي نيست چيز كمي است....
 
 

اولين كسي كه عاشقش ميشي دلتو ميشكونه و ميره . دومين كسي

 

رو كه مياي دوست داشته باشي و از تجربه قبلي استفاده كني دلتو

 

بدتر ميشكنه و ميزاره ميره . بعدش ديگه هيچ چيز واست مهم

 

نيست و از اين به بعد ميشي اون آدمي كه هيچ وقت نبودي .

 

ديگه دوست دارم واست رنگي نداره .. و اگه يه آدم خوب

 

باهات دوست بشه تو دلشو ميشكوني كه انتقام خودتو ازش

 

بگيري و اون ميره با يكي ديگه ......

 

اينطوريه كه دل همه ی آدما ميشکنه....



چهار شنبه 17 مهر 1392برچسب:, :: 23:20 ::  نويسنده : احمدی*

ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﺱ ﺍﻡ ﺍﺱ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻭﯾﺒﺮﺷﻮﻥ ﺩﻧﯿﺎﻣﻮﻧﻮ می لرزونه …....



شنبه 6 مهر 1392برچسب:, :: 19:38 ::  نويسنده : احمدی*

الان یه بچه 5 ساله از باباش gallexy S 3 میخواد...

 

بعد ما یه دوست داشتیم اسمش رضا بود،

 

تا 11سالگی هر کی میگفتش : "سکوت علامت رضاست" ، من فکر میکردم علامت اونه..زبان درازی



چهار شنبه 19 شهريور 1392برچسب:داستان غم انگیز پدر و فرزند, :: 23:58 ::  نويسنده : احمدی*

مردي در حال پوليش كردن اتوموبيل جديدش بود كودك 5 ساله اش تكه


سنگي را برداشت و بر روي بدنه اتومبيل خطوطي را انداخت.


مرد آنچنان عصباني شد كه دست پسرش را در دست گرفت و چند بار محكم دست


او را  زد بدون انكه به دليل خشم متوجه شده باشد كه با آچار پسرش را تنبيه نموده


در بيمارستان به سبب شكستگي هاي فراوان انگشت هاي دست پسر قطع شد.


وقتي كه پسر چشمان اندوهناك پدرش را ديد از او پرسيد "پدر كي انگشتهاي من


در خواهند آمد؟


آن مرد آنقدر مغموم بود كه هيچ نتوانست بگويد به سمت اتوموبيل برگشت


وچندين بار با لگد به آن زد.


حيران و سرگردان از عمل خويش روبروي اتومبيل نشسته بود و به خطوطي كه


پسرش روي آن انداخته بود نگاه مي كرد. او نوشته بود:


"دوستت دارم پدر"


روز بعد آن مرد خودكشي كرد.....



سه شنبه 19 شهريور 1392برچسب:نوشته عاشقانه عکس عاشقانه, :: 23:38 ::  نويسنده : احمدی*



سه شنبه 19 شهريور 1392برچسب:مثل یک بوسه, :: 22:34 ::  نويسنده : احمدی*

دلم بهانه ای میخواهد برای ادامه ی  زندگی…


مثل یک بوسه عاشقانه که یادم بیاورد هنوز زنده ام !



پنج شنبه 7 شهريور 1392برچسب:آدمها همیشه نیاز به نصحیت ندارند,, :: 1:26 ::  نويسنده : احمدی*

آدمها همیشه نیاز به نصحیت ندارند.



گاهی تنها چیزی که واقعاً به آن محتاج اند ،



دستی است که بگیرد ،گوشی است که بشنود



و قلبی است که آنها را درک کند.



پنج شنبه 7 شهريور 1392برچسب:آدمای راستگو,, :: 1:18 ::  نويسنده : احمدی*
آﺩﻣﺎﯼ ﺭﺍﺳﺘﮕﻮ ....

ﺧﯿﻠﯽ ﺯﻭﺩ ﻭ ﺧﯿﻠﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﻋﺎﺷﻖ ﻣﯽ ﺷﻦ ...

ﺧﯿﻠﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﺍﺣﺴﺎﺳﺸﻮﻥ ﺭﻭ ﺑُﺮﻭﺯ ﻣﯿﺪﻥ .....

ﺧﯿﻠﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﺑﻬﺖ ﻣﯽ ﮔﻦ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻥ ....

ﺧﯿﻠﯽ ﺩﯾﺮ ﺩﻝ ﻣﯽ ﮐﻨﻦ ....

ﺧﯿﻠﯽ ﺩﯾﺮ ﺗﻨﻬﺎﺕ ﻣﯽ ﺫﺍﺭﻥ ....

ﺍﻣﺎ .....

ﻭﻗﺘﯽ ﺯﺧﻤﯽ ﺑﺸﻦ ...

ﺳﺎﮐﺖ ﻣﯽ ﺷﻦ ...

ﭼﯿﺰﯼ ﻧﻤﯽ ﮔﻦ ....

ﺧﯿﻠﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﻣﯿﺮﻥ ....

ﻭ ....

ﺩﯾﮕﻪ ﻫﻢ ﺑﺮ ﻧﻤﯽ ﮔﺮﺩﻥ ...
 

(ولی تا ابد میشکنن)



چهار شنبه 6 شهريور 1392برچسب:دختر,دختر خانم , دختر خانم های خوب, :: 19:28 ::  نويسنده : احمدی*

اون دخترایی که لباس تنگ نمی پوشن

 

اونایی که نیم متر از پشت و جلو موهاشون دیده نمیشه

 

اون دخترایی که بین ماشین و انسانیت انسانیتو انتخاب می کنن

 

اونایی که بعد شکست عشقی دیگه به هیشکی فک نمیکنن

 

اونایی که نمیگن بابات پول داره ؟

 

اونایی که هر روز هزار بار نمیرن جلو آینه تا اونی که واقعا هستنو نشون بدن

 

اونایی که آرایششونو واسه نگاه نامحرما نگه میدارن

 

اونایی که میگن سربازی سهله بری دیگه نیای هم بازم منتظرتم

 

اونایی که وقتی با دوس پسرشون می رن بیرون هی خجالت می کشن که طرف نامحرمه الان چی میشه

 

اونایی که این طرز فکرو دارن که زیباییشونو خدا داده و سه سوته می تونه از اونا بگیره

 

اونایی که از اون جورابا نمیپوشن تا شخصیتشون زیر سوال نره

 

اونایی که بعد تیکه انداختن بعضی بی شخصیتا مث یه خانوم محترم آروم از کنارشون رد میشن تا طرفو اینطوری

سرخ کنن

 

اونایی که وقتی دوس پسرشون میگه دوست دارم بهش نگه ببین عزیزم من عاشقتم ولی ما فقط با هم دوستیما

 

اونایی که بعد چند سال عشق بازی بعد حضور یه آقای با سواد یا با شخصیت تر دیگه اونو انتخاب نمیکنن



اونا ... هنوزم هستن !؟

 

اعلام وجود بكنيد ببينم :))))))

 

 



جمعه 1 شهريور 1392برچسب:ب سلامتی, :: 14:6 ::  نويسنده : احمدی*

به سلامتی مبصر کلاس که کتک رو خودش خورد ولی نگفت کارکی بود !

 

به سلامتی دل هایی که واسه هم پرپر میزنن اما همیشه سرنوشت پراشونو قیچی میکنه !

 

به سلامتی پسری که تیپ و قیافش به روزه ولی غیرتش مال زمان پدرشه !

 

به سلامتی عشقم که وقتی فهمید دستم تنگه گفت چیزی لازم ندارم فقط وجود خودتو

میخوام …

 

به سلامتی تنباکوی دوسیبی که روش با صداقت نوشته سرطان زاست نه آبمیوه ای که به

دروغ نوشته ۱۰۰% طبیعی !

 

سلامتی مادر که وقتی رسیدم خونه با اینکه همش خندیدم و خیلی عادی برخورد کردم و

همه تلاشمو کردم که متوجه چیزی نشه بعد از چند از دقیقه گفت : از چیزی ناراحتی ؟

 

به سلامتی تنهاییم که هروقت بهش خیانت کردم بازم اومد سراغم !!!

 

 

سلامتی فراموش شده هایی که فراموشمون نمیکنن !

.

.

.

دخترک ۸ساله ای که سرطان داشت پای اتاق عمل با چشمای لرزون به پرستار نگاهی

 

کرد و گفت :

 

من مامان و بابام پول ندارن ، میشه قبل از عمل بمیرم ؟

 

برای سلامتی همه ی  مریض های سرطانی دعا کنید !

 

 

از ته قلبم میخوام که خدا همشونو شفا بده...........



همیشه از هرچیزی ترسیدیم سرمان آمد …


بیا این بار از با هم بودن بترسیم …......گریهگریه



جمعه 1 شهريور 1392برچسب:, :: 11:54 ::  نويسنده : احمدی*

فاصله تان را با آدم ها رعایت کنید؛

 

 

آدم ها یکدفه می زنند روی ترمز؛

 

 

و آن وقت شما مقصری …!



دو شنبه 28 مرداد 1392برچسب:, :: 21:21 ::  نويسنده : احمدی*
آهای تویی که ازم خوشت میاد،بیا پایین اگه
 
 
خوشت میاد بیایاآآ
 
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

پس تو ازم خوشت میاد که اومدی پایین!! <img src=

خو چرا تا حالا بهم نگفتی کصصصصصافط !!! ؟؟؟
 


جمعه 4 مرداد 1392برچسب:, :: 1:12 ::  نويسنده : احمدی*

بابام : میخوام این ترم معدلت ۱۸ بشه !


من : باشه ! من این ترم معدلم ۲۰ میشه !


بابام : شوخی میکنی… !؟


من : خودت سر شوخی رو باز کردی...



جمعه 4 مرداد 1392برچسب:, :: 1:0 ::  نويسنده : احمدی*

آقا ديروز به مخاطب خاصم اس دادم!

من: شلام عزيزززم شطولي عشلم خوفي ي ي ي ؟؟
مخاطب خاص: شلام خوفم شوکولم
من: دالي چيتال ميتال ميتوني !؟
مخاطب خاص: من باباشم عشلت لفته فلافل بگيله گوشيشو جا گذاشته :|

هيچي ديگه : دم به دم بر همه دم بر گل رخسار محمد صلواااااااااااااااااااااااااااات :)



سه شنبه 25 تير 1392برچسب:یه کم بخندیم, :: 21:11 ::  نويسنده : احمدی*

یه رفیق دارم اسطوره ی مشکلاته . . . بدشانس . . . بدهکار

 

. . . تنها . . . مشروط . . . یعنی دیگه

 

مشکلی نمونده که این تجربه نکرده باشه . . .

 


زنگ زدم بهش ، میدونید آهنگ پیشوازش چی بود؟؟

 

همه چی آرومه . . من چقد خوشحالم.......



دو شنبه 24 تير 1392برچسب:, :: 20:29 ::  نويسنده : احمدی*

سعی کن تنها باشی: زیرا تنها به دنیا آمده ای و

 

 

تنها از دنیا خواهی رفت.

 

بگذارعظمت عشق را درک نکنی: زیرا آنقدر

 

عظیم است که تو را نابود خواهد کرد.

 

بگذار خانه ی عشقت خالی از وجود باشد: زیرا

 

اگر عشقی در آن منزل کند به ویرانه های آن هم

 

رحم نخواهد کرد.

 

اما اگر عاشق شدی: سعی کن تنها یک نفر را

 

دوست داشته باشی.............



دو شنبه 24 تير 1392برچسب:, :: 20:25 ::  نويسنده : احمدی*

تو  سلف دانشگامون ﻧﺸﺴـﺘﻪ ﺑـﻮﺩﻡ ﯾﻪ دختـره ﺍﻭﻣﺪ ﮔـﻔﺖ بـبخشــید آقـا ﺷﻤﺎ ﺗﻨـﻬﺎﯾـﯿﺪ ؟!


یـه آهی کـشیدم و بـا یـه صـدای خسـته گـُفتـم :ﺧـــﯿﻠﯽ ﻭﻗـﺘﻪ


ﮔــﻔﺖ ﭘـﺲ ﻣـﻦ ﺍﯾـﻦ ﺻﻨـﺪﻟﯽ ﺭﻭ ﺑــﺒﺮﻡ ﺍﻭﻧــﻮﺭ ﺻـﻨﺪﻟﯽ ﮐـﻢ ﺩﺍﺭﯾـﻢ.....



یک شنبه 23 تير 1392برچسب:سرنوشت تلخ, :: 21:33 ::  نويسنده : احمدی*

دلم به حال پسری سوخت که وقتی گفتم

 

کفش هایم را خوب واکس بزن گفت:

 

خاطرت جمع باشد مثل سرنوشتم برایت

 

سیاه سیاهش میکنم...



یک شنبه 23 تير 1392برچسب:, :: 21:12 ::  نويسنده : احمدی*

قربون معرفت اون دختر پسری که از بس حجب و حیا
داشتن ...
تو ی عروسی عشقششونم " خند یدند " و دم نزدن ...
تااون خوشبخت شه ، همون چیز ی که آرزشو داشت...



یک شنبه 23 تير 1392برچسب:, :: 21:8 ::  نويسنده : احمدی*

بعضی ها به پای هم پیر می شوند 


و بعضی دیگر بدست هم
باتو هستم بیا ما  جزدسته اول باشیم ...


[تصویر:  n1cbt2ayzswuo50a3wcj.jpg]


یک شنبه 23 تير 1392برچسب:, :: 21:8 ::  نويسنده : احمدی*
این آخرین بارم بود !
دیگر احساسم را  برای کسی عریان نمی کنم
صداقت ... یعنی حماقت!!!

22k6qiyvcvriv2jy0f39.jpg


یک شنبه 23 تير 1392برچسب:یاد بچگیها,,,,,,,,,,, :: 21:4 ::  نويسنده : احمدی*

یادمه بچه که بودم  وقتی میرفتم بهشت زهرا  سعی می کردم
         پام رو قبرا نره  ! تا رو یکیشون  می رفت ، جیگرم آتیش
می گرفت  چشامو می بستم ، تو دلم براش صلوات
می فرستادم چند سال گذشت ... من بزرگتر ...
               مرده ها بیشتر  ... قدیمی ها پوسیده تر ... جدیدی ها
سنگ شکیل تر  نمی دونم امروز روی چند تا قبر پام رفت
          برای چند تا یادم رفت صلوات بفرستم  اما راستش
امروز یه چیزی فهمیدم  ما که دلمون نمی اومد حتی روی مرده ها
پا بذاریم این روزها چقدر راحت روی  زنده ها و
احساسشون  پا میذاریم  کاش همون بچه می موندیم

files_blogSystem_blogs_saman__kabul3-sam


سه شنبه 18 تير 1392برچسب:, :: 15:44 ::  نويسنده : محـــــــمכ

خخخخخخخخخخخخ چیست؟

تیکاف غضنفر به مدت ۱۰ ثانیه قبل از تف کردن !



سه شنبه 18 تير 1392برچسب:, :: 15:40 ::  نويسنده : محـــــــمכ

تنها فایده ای که زاویه پرتاب تو فیزیک داشت

این بود که تو

Angry birds

تبدیل به ابر قدرت شدم



سه شنبه 18 تير 1392برچسب:, :: 15:38 ::  نويسنده : محـــــــمכ

عاقا ما یه دایی داریم وقتی باهاش اسم فامیل بازی میکنیم

 اگه مثلا اسمو نوشته باشه شیوا فامیلو مینویسه شیوایی ،

اگه حیوونو بنویسه شیر اشیا رو مینویسه شیر پلاستیکی !

یه بارم حیوون با ک رو نوشته بود کک

حالا دیگه خودتون کک پلاستیکی رو تصور کنین دیگه !



سه شنبه 18 تير 1392برچسب:, :: 15:32 ::  نويسنده : محـــــــمכ
*********
***
*
یک شبی مجنون نمازش را شکست
با وضو در کوچه لیلا نشست

عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود
 
سجده ای زد بر لب درگاه او
پر زلیلا شد دل پر آه او
 
گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای
 
جام لیلا را به دستم داده ای
وندر این بازی شکستم داده ای
 
نشتر عشقش به جانم می زنی
دردم از لیلاست آنم می زنی
 
خسته ام زین عشق، دل خونم مکن
من که مجنونم تو مجنونم مکن
 
مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو ... من نیستم
 
گفت: ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پیدا و پنهانت منم
 
سال ها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی
 
عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یک جا باختم
 
کردمت آواره صحرا نشد
گفتم عاقل می شوی اما نشد
 
سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا برنیامد از لبت
 
روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی
 
مطمئن بودم به من سرمیزنی
در حریم خانه ام در میزنی
 
حال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بیقرارت کرده بود
 
مرد راهم باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته راهت کنم
 
 
 
 
******
***********
****************


جمعه 14 تير 1392برچسب:, :: 22:49 ::  نويسنده : احمدی*

رفیقم بهم پیام داده : میدونی نبات چنده ؟
گفتم : یا اباالفضل ، یه کاره قیمت نبات رو میخوای چیکار؟ نه !
گفت : نقل چی ؟
گفتم : چی شده میخوای ازدواج کنی نقل و نبات میخوای؟ نه خوب نمیدونم !
برگشته بهم میگه فقط میخواستم بهت ثابت کنم خیلی خری !
چون از قدیم میگن خر چه داند قیمت نقل و نبات را 



جمعه 14 تير 1392برچسب:, :: 21:27 ::  نويسنده : محـــــــمכ

خدایا



کمک کن مثال گل رشد نمایم نه علف هرز



که در عمر کوتاهش اثری ست باقی نه فانی



و یادم هم می ماند که تو گل چینی نه علف چین

 

 

اگه نظر ندی ایشاا... کچل شی :)



جمعه 14 تير 1392برچسب:, :: 15:17 ::  نويسنده : احمدی*

ديشب خواب ديدم دوس دخترم رفت زير تريلي هيجده چرخ! يني با داد از خواب پريدم، نيم ساعت فقط ميلرزيدم، گوشي رو برداشتم بهش زنگ بزنم ديدم شارژ ندارم. يني داشتم رواني ميشدم، هي خودمو به در و ديوار ميکوبيدم. بعد يهو يادم اومد که من اصلا دوس دختر ندارم !!



ایمیل های مدیریت:

       احمدی : hamed.nice55@gmail.com



سه شنبه 4 تير 1392برچسب:, :: 2:14 ::  نويسنده : احمدی*

کـــــــارم از  یکـــی بــــود  یکـــی نبـــــود , گذشتــه اســــت…


 

مــن در اوج قصـــه گـــــــم شــــدم ….


 عشـــــ ♥ــــــــــق یعنــــــــــی :


یکــی بــــود   و   یکــی ” نــآبــــود “..................



سه شنبه 4 تير 1392برچسب:, :: 1:49 ::  نويسنده : احمدی*

وسط دعوا یه جمله هست که میتونه داستان رو عوض کنه

.

.

.

.

حرف نزن بیا بغلم..........



یک شنبه 2 تير 1392برچسب:, :: 1:42 ::  نويسنده : احمدی*
ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯼ ﺣﺎﺿﺮ ﺟﻮﺍﺏ

ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﻪ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯾﯽ ﻭﺍﺳﻪ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻏﺬﺍ ﻣﯿﺮﻩ ﺳﻠﻒ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ . ﻭﻟﯽ
ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﻣﯿﺮﻩ ﺳﺮ ﻣﯿﺰ ﺍﺳﺎﺗﯿﺪ ﻭ ﺭﻭﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻣﯿﺸﯿﻨﻪ ﻭ
ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺑﻪ ﻏﺬﺍ ﺧﻮﺭﺩﻥ . ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﺻﺤﻨﻪ ﺭﻭ ﻣﯿﺒﯿﻨﻪ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ
ﻣﯿﺸﻪ ﻭ ﻣﯿﮕﻪ : ﮔﺎﻭﻫﺎ ﺑﺎ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﻫﺎ ﺗﻮ ﯾﻪ ﺟﺎ ﻏﺬﺍ ﻧﻤﯿﺨﻮﺭﻥ . ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ
ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﻧﺴﺮﺩ ﻣﯿﮕﻪ : ﺑﻠﻪ ﺩﺭﺳﺘﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﻨﻢ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﻭ
ﻣﯿﺮﻡ ﯾﻪ ﺟﺎ ﺩﯾﮕﻪ ﻣﯿﺸﯿﻨﻢ ! ﺍﺳﺘﺎﺩ ﮐﻪ ﺷﺪﯾﺪﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯼ
ﺣﺎﺿﺮ ﺟﻮﺍﺏ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﻣﯿﺸﻪ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ ﻣﻮﻗﻊ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺑﺰﻧﻪ ﺩﻫﻦ
ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﺭﻭ ﺳﺮﻭﯾﺲ ﮐﻨﻪ ! ﺳﺮ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺑﻌﺪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻭﺭﻗﻪ
ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﺭﻭ ﺗﺼﺤﯿﺢ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻣﯿﺸﻪ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ ﻣﯿﺘﻮﻧﻪ ﺑﻪ ﺭﺍﺣﺘﯽ
ﺩﺭﺳﻮ ﭘﺎﺱ ﮐﻨﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﺶ ﻣﯿﮕﻪ : ﯾﻪ ﺳﻮﺍﻝ ﻣﯿﭙﺮﺳﻢ ﺍﮔﻪ
ﺟﻮﺍﺏ ﻣﻨﻄﻘﯽ ﺑﺪﯼ ﻧﻤﺮﻩ ﺗﻮ ﻣﯿﺪﻡ . ﻭ ﺳﻮﺍﻝ ﺍﯾﻨﻪ : ﺗﻮ ﯾﻪ ﮐﯿﺴﻪ ﭘﻮﻝ ﻭ
ﺗﻮ ﯾﻪ ﮐﯿﺴﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﻋﻘﻞ ﻭ ﺷﻌﻮﺭ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻩ ﺗﻮ ﮐﺪﻭﻣﻮ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟
ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ ﮐﯿﺴﻪ ﭘﺮ ﭘﻮﻝ ! ﺍﺳﺘﺎﺩ : ﻭﻟﯽ ﻣﻦ ﻋﻘﻞ ﻭ ﺷﻌﻮﺭ ﻭ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ
ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﻬﻤﺘﺮ ﺍﺯ ﭘﻮﻟﻪ !
ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ: ﺑﻠﻪ ﺩﻗﯿﻘﺎ ! ﭼﻮﻥ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﭼﯿﺰﯾﻮ ﻭﺭﻣﯿﺪﺍﺭﻩ ﮐﻪ ﻧﺪﺍﺭﻩ ! ﺍﺳﺘﺎﺩ
ﮐﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺧﻮﻧﺶ ﺑﻪ ﺟﻮﺵ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﭘﺎﯼ ﺑﺮﮔﻪ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ
ﻣﯿﻨﻮﯾﺴﻪ ” ﮔﺎﻭ ” ﻭ ﺑﺮﮔﻪ ﺭﻭ ﻣﯿﺪﻩ ﺑﻪ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ . ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻪ
ﺑﺮﮔﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﻪ ﺍﺯ ﮐﻼﺱ ﻣﯿﺮﻩ ﺑﯿﺮﺭﻭﻥ ﻭﻟﯽ ﭼﻨﺪ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﻌﺪ ﻣﯿﺎﺩ ﺗﻮ ﻭ ﺑﻪ
ﺍﺳﺘﺎﺩﺵ ﻣﯿﮕﻪ : ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﺷﻤﺎ ﭘﺎﯼ ﺑﺮﮔﻪ ﻣﻦ ﺍﻣﻀﺎﺗﻮﻧﻮ ﺯﺩﯾﻦ
ﻭﻟﯽ ﻧﻤﺮﻩ ﻣﻨﻮ  ﯾﺎﺩﺗﻮﻥ ﺭﻓﺖ ﺑﻨﻮﯾﺴﯽ....
 
{-18-}{-18-}{-18-}{-18-}{-18-}{-18-}{-18-}




یک شنبه 2 تير 1392برچسب:, :: 1:40 ::  نويسنده : احمدی*
به این شکل به دقت نگاه کنید.

basic.gif

سوال 1) بخش سفید مربع A را به دو قسمت مساوی تقسیم کنید.

v

v

v

v

v

آسان بود، مگر نه؟


سوال 2) بخش سفید مربع B را به 3 قسمت مساوی تقسیم کنید.

v

v

v

v

زود باشید! زیاد سخت نیست!


سوال 3) بخش سفید مربع C را به 4 قسمت مساوی تقسیم کنید.

v

v

v

خیلی سخته؟ حق با شماست!

v

v

v


هنوز چیزی به نظرتان نرسیده؟

ناامید نشوید! شما می‌توانید حلش کنید!!

v

v

v

هنوز وقت دارید


سوال 4) مربع D را به 7 قسمت مساوی تقسیم کنید.

رکورد جهانی 7 ثانیه است!!

v

v

v

وقت تمام!

ایده‌ای به نظرتان نرسیده؟

می‌توانم کمی دیگر صبر کنم!! 

 

v

v

v

 q4.gif

آیا واقعاً مشکل بود؟

این آزمون برای این بود که ببینید چطور ذهن ما می‌تواند شرطی شود!



پنج شنبه 23 خرداد 1392برچسب:, :: 18:42 ::  نويسنده : احمدی*

تاکسي صندلي عقب نشسته بودم، يه خانومه با پسر 5-4 ساله ش جلو نشسته بود. يهو پسره

رو کرد به مامانش گفت : ...مــامــان ... يادته اونروز خونه ي دايي اينا گوزيــدي؟! مامانه بيچاره يه

دفعه سرخ شد ،گفت : ... ... ... مرســـي آقا! ما همين جا پياده ميشيم! راننده بدبخت هنوز

کامل وانستاده بود،زنه درِ ماشينو با عجله باز کرد، يه موتوري هم اومد زد درِ ماشينو سرويس کرد!

رانندهه پياده شد دودستي زد تو سرش گفت: خانـــــــــــــوم! گوزيدي که گوزيدي! منم ميگــوزم!

اين آقام ميگــوزه ! (من رو گفت!!!) زدي ريـــــــــدي تو درِ ماشين



پنج شنبه 23 خرداد 1392برچسب:, :: 17:57 ::  نويسنده : احمدی*

پسره سر کلاس جا مدادیشو درآورد ، دختره گفت هه کیف آرایششه ؟

.

.

.

.

پسره گفت : آره پنج شنبه شب خونه ما جاش گذاشته بودی ....

نتیجه اخلاقی : با پسر جماعت در نیوفتین

------------

 

 




پنج شنبه 23 خرداد 1392برچسب:, :: 17:53 ::  نويسنده : احمدی*

مردی که روزی سه بار از زنش نپرسه عزیزم چیزی نمیخوای برات بگیرم؟ که مرد نیست!

هویجه!!!

 

مگه نه دخترا؟



پنج شنبه 23 خرداد 1392برچسب:, :: 17:15 ::  نويسنده : احمدی*

 

فقط من یه توضیحی بدم :

نام خانوادگی معلم این پسربچه که این نامه رو نوشته خانوم اسدی یا همون (عسدی) هستش

 

vj1h08s57amo67y9bm2.jpg



پنج شنبه 23 خرداد 1392برچسب:" بای " چیست؟!, :: 17:10 ::  نويسنده : احمدی*

" بای " چیست؟!

نفرت انگیز ترین کلمه ای که یک دختر لوس و چندش برای به هم زدن یک رابطه بکار می برد.

کصافط :|

 


درباره وبلاگ


قصد ازدواج نداریم :D . . . شعار ما در زندگی پاکی و درست زندگی کردن در یک کلام آدم بودن است. خاک شد هرکه بر این خاک زیست ٬ خاک چه داند که در این خاک کیست سرانجام که باید در خاک رفت ٬ خوشا آنکه پاک آمد و پاک رفت . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . چون من ندار بودم عروسک قصه ام پرید! دارا که باشی سارا با پای خودش می آید...! . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . تاریخ ایجاد وبلاگ:1391/12/9
باز هم یه هنر جدید یه آهنگ جدید از بچه های دانشگاه
به درخواست دوستان 13 آذر تولد khanoom sogand خـــدایـــا ! خودم را دوست دارم آغوشت چه اتفاقی افتاده دو برادر... محرم ماه محرم قيامت بي حسين غوغا ندارد احساس رضایت اسیر تو که باشم....آزادمـــــ واقعا چرا ؟؟؟؟ |: طنز باحال دلنوشته 99 ســــــکوت طنز(6)دانشجــــــــوو خجسته عید سعید غدیر خم مبارک :D چرا دانشگاه ها رو خارج شهر می سازن؟:| ضـــــد حـــــــال درد داره نه ندارم.... با من قدم بزن ب درکــــ